در بیابان و میان جاده جلو کسی را گرفتن و اموال او را ربودن، غارت کردن اموال مسافران در راه در موسیقی سرود گفتن و نواختن آهنگ موسیقی، برای مثال چه راه می زند این مطرب مقام شناس / که در میان غزل قول آشنا آورد (حافظ - ۲۹۸)
در بیابان و میان جاده جلو کسی را گرفتن و اموال او را ربودن، غارت کردن اموال مسافران در راه در موسیقی سرود گفتن و نواختن آهنگ موسیقی، برای مِثال چه راه می زند این مطرب مقام شناس / که در میان غزل قول آشنا آورد (حافظ - ۲۹۸)
نوشتن. نگاشتن. نقش کردن. (یادداشت مؤلف). تحریر کردن: بخرد جامۀ بسیار به تخت و چو خرید نام زوار زند زود بر آن تخت رقم. فرخی. به شاپور آن ظن او را بد نیفتاد رقم زد گرچه بر کاغذ نیفتاد. نظامی. طراز آفرین بستم قلم را زدم بر نام شاهنشه رقم را. نظامی. گر دیگری به شیوۀ حافظ زدی رقم مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی. حافظ. ، در بیت ذیل ظاهراً معنی رقم بطلان کشیدن و بی اعتبار ساختن دارد: قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن قدم درنه و رهنمایی طلب کن. خاقانی. ، صورت کشیدن. رسم کردن. (یادداشت مؤلف). نقاشی کردن. (فرهنگ فارسی معین) : منصور بفرمود تا مهندسان خطها درکشیدند و سوکها و بازارها و مسجد جامع با دید آوردند... و قصرها و ایوانها، و روستایها از بیرون شهر رقم زدند و باغها و آسیاها با دید آوردند. (مجمل التواریخ و القصص). رقم زد بر آن حوض مانی فریب. نظامی. آن بدر آورده ز غزنی علم وین زده بر سکۀ رومی رقم. نظامی. - رقم زدن بر چیزی، نوشتن آن: بدانگونه لوح آفرید و قلم بزد بر همه بودنیها رقم. فردوسی. - ، نقش بستن. نوشته شدن. منقوش گردیدن: مرد آن بود که از سر دردی قدم زند درد آن بود که بر دل مردان رقم زند. خاقانی. شادمان آن دل از هوا بینی که برو درد و غم رقم نزده ست. خاقانی
نوشتن. نگاشتن. نقش کردن. (یادداشت مؤلف). تحریر کردن: بخرد جامۀ بسیار به تخت و چو خرید نام زوار زند زود بر آن تخت رقم. فرخی. به شاپور آن ظن او را بد نیفتاد رقم زد گرچه بر کاغذ نیفتاد. نظامی. طراز آفرین بستم قلم را زدم بر نام شاهنشه رقم را. نظامی. گر دیگری به شیوۀ حافظ زدی رقم مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی. حافظ. ، در بیت ذیل ظاهراً معنی رقم بطلان کشیدن و بی اعتبار ساختن دارد: قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن قدم درنه و رهنمایی طلب کن. خاقانی. ، صورت کشیدن. رسم کردن. (یادداشت مؤلف). نقاشی کردن. (فرهنگ فارسی معین) : منصور بفرمود تا مهندسان خطها درکشیدند و سوکها و بازارها و مسجد جامع با دید آوردند... و قصرها و ایوانها، و روستایها از بیرون شهر رقم زدند و باغها و آسیاها با دید آوردند. (مجمل التواریخ و القصص). رقم زد بر آن حوض مانی فریب. نظامی. آن بدر آورده ز غزنی علم وین زده بر سکۀ رومی رقم. نظامی. - رقم زدن بر چیزی، نوشتن آن: بدانگونه لوح آفرید و قلم بزد بر همه بودنیها رقم. فردوسی. - ، نقش بستن. نوشته شدن. منقوش گردیدن: مرد آن بود که از سر دردی قدم زند درد آن بود که بر دل مردان رقم زند. خاقانی. شادمان آن دل از هوا بینی که برو درد و غم رقم نزده ست. خاقانی
بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
نگار زدن نقش کردننقاشی کردنتصویر کردن: خلیفه بفرمود تا بر منابر بغداد بنام طغرل بک خطبه کردند و نام او بر سکه دار الضرب نقش زدند. یا نقش زدن نغمه (پرده)، با آلت موسیقی نواختن آن را: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد، نقش هر نغمه که زد راه بجایی دارد، (حافظ)
نگار زدن نقش کردننقاشی کردنتصویر کردن: خلیفه بفرمود تا بر منابر بغداد بنام طغرل بک خطبه کردند و نام او بر سکه دار الضرب نقش زدند. یا نقش زدن نغمه (پرده)، با آلت موسیقی نواختن آن را: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد، نقش هر نغمه که زد راه بجایی دارد، (حافظ)
آهون زدن سوراخ کردن زمین. توضیح بریدن مجرای زیر زمینی برای رسیدن بمحلی که در آن قصد دستبرد (دزدیدن اموال بدر بردن زندانیان دزدیدن پهلوانان یا کشتن آنان) را دارند. این کار در داستانهای عامیانه ایران سخت رایج است و} عیاران {همواره برای رسیدن بمحل کار خود ازراههای دور نقب می زنند: سر نفر زهزنان وهم و خیال نقب در خزینه عصمت آدم زدی (دیو گاو پای)
آهون زدن سوراخ کردن زمین. توضیح بریدن مجرای زیر زمینی برای رسیدن بمحلی که در آن قصد دستبرد (دزدیدن اموال بدر بردن زندانیان دزدیدن پهلوانان یا کشتن آنان) را دارند. این کار در داستانهای عامیانه ایران سخت رایج است و} عیاران {همواره برای رسیدن بمحل کار خود ازراههای دور نقب می زنند: سر نفر زهزنان وهم و خیال نقب در خزینه عصمت آدم زدی (دیو گاو پای)
حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن، یا رقصیدن با کسی همراه او رقص کردن، یا توی تاریکی رقصیدن بدون اطلاع کاری راانجام دادن کاری را بی موقع کردن
حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن، یا رقصیدن با کسی همراه او رقص کردن، یا توی تاریکی رقصیدن بدون اطلاع کاری راانجام دادن کاری را بی موقع کردن